-
the right response
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1397 01:53
"I'll be right there, as I'm called" you said. Yeah, and I believed it. Do you know how I arrived into this belief? -When I wished I could fly and you gave me Bach's Air. <br />
-
We're stil on the way
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1397 02:05
Remember where we were, and what kind of a man we were, Remember what we aimed, and what kind of a purpose it was, Remember why we arose, and what kind of a cause it was. Look straight on here, what kind of a man do you see? It's me :) Although I've changed and aged, But, I'm new ^_^ Thanks to you. However, we haven't...
-
It's my honor to stand beneath the window
دوشنبه 12 آذرماه سال 1397 13:53
Waking up from friend dream, and Feeling deep passions; Wiping off tears. Leaving from and taking fiddle with yourself, and Bringing yourself beneath sweetheart's window. Playing serenade leading heartbeat in course, and Fondling lover's dream, and then Extending sense reaching love in rapture. Schubert Serenade...
-
I'm still free on parole
شنبه 10 آذرماه سال 1397 04:14
You surprise me when you ask me, why I persist! It's better that I ask you, why I don't! Why do I not persist? Why? Why are you puting these lots of obstacles in my way? Do you remember when I dreamed Pierre was riding a bicycle and smoothly he flew up and down? And, all of bystanders had been astonished And I was...
-
in salute to Abraham
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1397 23:53
At that time, I needed someone to do my accounts, but I'd chosen you from a crowd while you couldn't even do rudimentary accounting routines. I was feeling like something transcendent had happened to me! Now, we've passed so much time. And, every once in a while, you come to my mind and surprisingly I cannot stop my...
-
قلب آسمان من
شنبه 3 آذرماه سال 1397 16:32
اینجا داره برف می باره و من پشت پنجره وایسادم دارم باخ گوش میکنم. امممم =) میتونم سوگند بخورم که قلب این آسمون برفی آسمون فرانمای باخ هست که می تپه.
-
اتصالات
شنبه 3 آذرماه سال 1397 02:17
وقتی به یه چیز خوب متصل میشی اون تو رو به یه چیز خوب دیگه متصل میکنه. و وقتی به یه چیز بد متصل میشی اون تو رو به یه چیز بد دیگه متصل میکنه. وقتی اتصالات کامل شد، تو خودت رو در بین چیزهای خوب خواهی دید یا چیزهای بد. اونچه که ازش گریزی نیست دوست من! اینه که: تو یکی از گره های این اتصالات خواهی بود: خوب یا بد.
-
تساوی
جمعه 2 آذرماه سال 1397 13:38
غرور هر کس به اندازه چیزهایی است که نمیداند.
-
دریچه های احساس رو باز کن
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1397 04:01
اینکه کسی تو رو دوست داره نخوتی نداره. اینکه تو کسی رو دوست داشته باشی ستودنیه. دوست داشته شدن کار تو نیست کار تو دوست داشتنه. مادامی که چشمه دوست داشتن در تو می جوشه سرت رو با افتخار بالا نگه دار. to say what really mattered to say how much I loved you how grateful I was for every moment I was with you
-
همه ش مال خودت
چهارشنبه 9 آبانماه سال 1397 15:46
پر کن پیاله را که این آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد
-
اونور سکه
سهشنبه 8 آبانماه سال 1397 23:18
من ایمانم امشب به وجود خدا و روح کامل شد :-D نتیجه گرفتم هیچ قدرتی در جهان نمیتونه وجود داشته باشه که بتونه اینقدر یه ادم رو در سیطره خودش قرار بده. سختی و مشقت براش رقم بزنه و برکت رو از همه چیزش بگیره. مگه اینکه قبول کنیم که خدا هست. در اینصورت میشه چنین قدرتی رو در دست خدا تصور کرد. از طرفی، اینکه یکی میتونه این...
-
سبابه سوسک
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1397 11:59
اگه همین جوری ادامه پیدا کنه به یک مورد بیهودگی خلقت میتونم یقین پیدا کنم. روزهایی رو یاد دارم که پازل بیهودگی خلقت بعضی چیزا رو می چیدم مثه سوسک فاضلاب. روزگار آینه رو داره می چرخونه و عن قریب که اشاره ها در جامعه سوسک منو هدف بگیرن تا یکی از موارد تجربی بیهودگی خلقت رو به هم نشون بدن. سقف زندگی برای بعضی ها اونقدر...
-
پیامد انتخاب پایان ندارد
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1397 03:22
من یه آدم معمولی و پایین تر از سطح متوسط ایرانی جماعت هستم. بعد از فراغت از تحصیل، دو مسیر شغلی برام میسر بود: دولتی و آزاد. یه موقعی به هر دوش فکر میکردم که هم یه شغل دولتی داشته باشم و هم یه شغل آزاد در کنارش. وقتی به مرحله انتخاب رسیدم، زمانی بود که هیچ فکر تازه ای در مورد شغل نکرده بودم و بنابراین همون ایده قبلی...
-
گیاه خیال من، قد بکش
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1397 01:43
هر کس جایی رو برای رسیدن در نظر گرفته و زندگیش رو داره برای رسیدن می گذرونه. میشه گفت رسیدن به اونجا داره زندگی رو سوهان می زنه یا عصن راه رسیدن به اونجا سوهان زدن زندگیه ~_~ زندگی کردن همه پتانسیل آدمه. همه چیزی که آدم رو از آغاز تا انتها در خودش جا میده تا حداکثر کمال رو بهش ارزانی کنه مثه جا دادن تنور به خمیر. جایی...
-
چشم باز کن
یکشنبه 14 مردادماه سال 1397 01:21
من سال ها نماز خوانده ام. بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت:«نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید»! مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم. به نقل از سهراب...
-
واقعا که از ماست
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1397 01:03
اف بر ایرانی جماعت. همین. دلار میشه 14 (عصن این جمله دلار چنده مزخرفه ولی دیگه شایع و رایجه بدبختانه) بعد کیف میکنیم که ماشینمون (اونی که داریم نه اونی که نداریم و قصد داریم بخریم) گرون شده. یه خنده از اون پایینای دل میکنیم اینجوری =) به به. مغازه داره کیف میکنه که 30 تا گوشی خریده بوده 50 تومن حالا شده 150 تومن بازم...
-
نقدینگی و بی عرضه گی
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1397 02:30
نمیتونن برای صرف نقدینگی جهت ایجاد کنن و نمیتونن برای نقدینگی محل خرج پیدا کنن تنها راه چاره رو در این می بینن که نقدینگی رو کم کنن. از اونجایی که روشون نمیشه حقوق ها رو کم کنن خخخ دیگه والا این یکی رو روشون نشد خخخ ارزش نقدینگی افراد حقیقی رو کم میکنن با افزایش نرخ دلار. تنها قدرتی که میتونه ارزش ریال رو کم و زیاد...
-
ادامه قر و غیره
شنبه 30 تیرماه سال 1397 18:37
شنا تو رودخونه B-) کار خطرناکیه، از ما گفتن بود :-D
-
از تایپ قر و اطفار ادامه دارد
سهشنبه 19 تیرماه سال 1397 01:13
اینبار به طبیعت و چشمه تخت سلیمون می رم یوهووو
-
از تایپ قر و اطفار
سهشنبه 12 تیرماه سال 1397 12:17
کوه می نوردیم ههه
-
توهم درستی
شنبه 2 تیرماه سال 1397 14:06
تبادل کلمه بین زبان ها همیشه رایج بوده و به نظر میرسه ادامه داشته باشه. بعضی ها با این روند سر عناد دارن بعضی ها هم موافقن. من از جمله موافقین هستم :) به نظر من، در تبادل کلمه یک مساله اساسی و خطرناک وجود داره که متاسفانه بهش پرداخته نشده. اونهایی که با تبادل کلمه مخالفن مساله ای که مطرح میکنن در رابطه با از بین رفتن...
-
شنگولی خودخواسته
دوشنبه 7 خردادماه سال 1397 22:09
در پس زمینه قلبم، همیشه اینو باور داشتم که هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتونه منو از شاد بودن باز بداره بجز خودم. جالب بود که دیدم سولژنیتسین خیلی پیشترها اینو گفته: A man is happy so long as he chooses to be happy and nothing can stop him بجز شادی، مواردی بوده که تجربه کردم اختیار چگونه رقم خوردن یا حتی نخوردن اونها با...
-
لغزیدم
یکشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1397 05:30
وقتی فهمیدم فروغ رو دوست دارم در حالی که تجربه برقراری آشنایی رو با کسی نداشتم، برای اینکه به خواسته م برسم، اون کاری که تونستم رو کردم. بگذریم از داستانش و سرانجامش. «اون کاری که تونستم رو کردم» فقط همین. هر چند ممکنه ساده لوحانه بوده باشه یا احمقانه یا بچگانه یا آماتوری و به هر شکلی. روشش مهم نیست. انجامش مهمه....
-
گذر و گذار
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1397 03:44
داشتم پروفایل هنرپیشه های بربادرفته رو نگاه میکردم، همشون فوت کردند بجز هویلند (بازیگر نقش ملانی). هر تاریخ مرگ از هر کسی رو که می بینم به فکر تاریخ مرگ خودم میفتم. چه شخصیت رعنایی داشت ملانی. بعد از خاله لیلای روزی روزگاری و Soseono خیلی وقت بود که شخصیتی منیع و بزرگوار در سینما و تلوزیون از زن ها ندیده بودم. ما به...
-
و تصادف
دوشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1397 01:40
هنوز گیج شایعه صدا دار شدن بودیم که شاخه آفرینش به شکوفه پرهیز مبتلا شد. عادت طلب روی پلک های ما نقش شکوه خسروانی میزد. حضور سایه ها کم کم پر رنگ میشد. من به دنبال خطوطی ناهمگن حضورم را سر تقاطع شیطان درک کردم. بعد، صدای آبشار فصل مثل زنگ ساعت های کوکی خاطره مصاحبت با گل ها را به سادگی پاره کردن یک خواب از بالای کوه...
-
به خودم تعالیم ده
شنبه 22 اردیبهشتماه سال 1397 03:52
یه اتفاق غیرمنتظره افتاد برام. یکی از دوستان درخواست شرح قسمتی از یکی از اشعار سهراب رو در وبلاگ سهراب.ی.تر داده بود. وقتی شرح اون قسمت رو در پاسخ آماده کردم، در حالی که اسپیکرها آهنگ kiss the rain رو از Yiruma در پس زمینه ذهنم جاری کرده بودن، ناگهان به یاد فیلم کلود اطلس افتادم و... یک اشتراک عمیق در یکی از دیالوگ ها...
-
ستاره کودکی
سهشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1397 05:24
باد می آمد و من پی کودکی روان بودم همهمه سارها به شکلی بدیهی جاری بود ابرهای زیر پا و افق های همیشه دور خواب بالون های بیدار به سان نغمه ای از یک لالایی محض طنین می انداخت. باد می آمد من پی کودکی دوان شدم تاول تمنا پر از آب تنهایی زندگی می شد کودکی مرا به شن های تابستان کشانید وه چه برومند! و چه راد! و چه فروتن! و در...
-
بار امید
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1397 04:22
از خواب که پا شدم، متوجه شدم که خونه خودمون نیستم. روی کاناپه همسایه مون بیدار شده بودم. یه خونه با مساحت بزرگ، سالن و چندین اتاق و یک باغچه. ما طبقه سوم بودیم و من طبقه همکف خوابیده بودم. مسافر بودن و... رفتم به سمت راه پله که برم بالا خونه خودمون؛ ناگهان صدای دخترشون رو از اتاقش شنیدم و صدای همهمه زنها رو داخل راه...
-
مکس و عطف و مکث
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1397 01:32
بین دو برهه زمانی، بین دو تاریخچه عمده، بین دو شخصیت کلی، بین خودم سابق و خودم فردا که نمیدونم چه جوریه قرار دارم. این منو به ساکن ترین وضعیت بی سابقه در طول عمرم برده. انگار تو مکس یه مکث قرار دارم. بی بار و بی بهانه. توانا و مستعد اما بی حاصل و بی ثمر. سرد و خاموش اما زنده. مثه یه درخت که بعد از خواب زمستونی بهار رو...
-
کویر دست
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1397 03:40
فک کنم سه یا چهار سال قبل بود. من و احسان روی صندلی پشت میز نشسته بودیم. غروب بود. نوری داشت از بلاگش حرف میزد (نوری بابای ماجکه ؛ ماجک دوست قدیمیمه ^_^ با قلم منحصر به فرد خودش). اشاره کرد به پست جدیدش ( اینجا ) و ازش شروع کرد به صحبت کردن. در مورد کویر بود. تا اون روز من هیچ وقت (دقیقا جاش همینجاس: با این همه ادعای...