من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

طالب مشکل باش

اگه شکست بخوری مشکلات ناشی از شکست رو به سادگی درک میکنی

اما اگه پیروز بشی مشکلات ناشی از پیروزی رو اصلا نمیبینی و حتی اگه فرضا اونها رو ببینی برات تلخ نیستن

تمام سختی‌های جلوی چشمت در شیرینی پیروزی ذوب میشن و درک نمیشن

در حالی که قطعا مشکلاتی که بعد از پیروزی باید با اونها دست و پنجه نرم کنی سخت‌تر از مشکلات حاصل از شکست خواهند بود

چرا که پیروزی تو رو به مرحله بالاتری میبره و میدونیم که پله به پله مشکلات سخت‌تر میشن. 

گاهی به مشکلاتی که ازشون عبور کردیم نگاهی میندازیم و از خودمون سوال میکنیم چرا اصلا به چنین چیزی میگفتیم مشکل!


ذهن!

ذهن به منِ شکست خورده میگه: مشکلات بزرگن 

ذهن به منِ پیروز میگه: مشکلات آسونن


دقت کن که کجا نباید به چیزی که ذهن داره تو گوشت زمزمه میکنه اعتنا کنی!


ما فقط یک راه برای ارتقا و پیشرفت داریم: مشکلات.


آنجا که لب به ستایش مشکل باز کنی

آنگاه که مشکل برایت دلنشین شود

ذهن فقط خدمت خواهد کرد

و «رضایت» لبخند خواهد زد

کدوم رو هدر بدی تا ابد باختی

به نظرتون چند جور فرصت ما داریم؟

یه جور فرصت اینه که همه یکسان دارن: زمان. من بهش میگم فرصت مکانیکال.

یه جور دیگه اینه که هر کسی به فراخور استعدادش داره. اینو میگم فرصت بالقوه.

یه جور دیگه اینه که شرایط برای هر شخصی یه فرصت خاص میسازه. و اینو میگم فرصت ناپا.

گاهی اوقات شرایط مساوی هستن و فرصت هم مساوی میشه برای عده‌ای. فرصت عمومی.


باید به فرصتی که زمان به ما میده و فرصتی که استعداد برای ما میسازه متفاوت نگاه کنیم

اغلب ما وقتی از فرصت صحبت میکنیم ذهن ما میره سمت زمان که چقدر وقت داریم یه کاری رو انجام بدیم

فرصتی که استعدادهامون برامون ایجاد میکنن مهمترین نوع هستن

این نوع فرصتها رو اگه دریابیم باعث موفقیت ما در زندگی میشه و در نهایت راهی باز میکنه که خودمون رو پیدا کنیم


فرصتهای ناپا میتونن نقش یک میانبر رو بازی کنن میانبری به موفقیت و به اهداف

ولی اینها به شدت فرار و گذرا هستن و فقط چشم فرصت‌بین قادر به رصد کردن اونهاست

اینم شرطش اینه که پا در راه استفاده از فرصتهای بالقوه گذاشته باشیم؛ چرا که فقط در این راه هستش که فرصت ناپا دیده میشه.


فکر میکنید چقدر از شخصیت شما که توسط جامعه درک میشه وابسته به فرصتهای ناپا هستش؟


به نظر شما اگه فرصت ناپا درک و استفاده بشه، اونوقت حاصل‌ضرب فرصت ناپا و فرصت بالقوه چه ثمری میده؟

هیچ کس از حال خوش فرار نمیکنه

یادتون هست حال خوشی رو که داشتید بخاطر چیزی که یاد گرفته بودید؟

اون چیز رو ممکنه تو مدرسه یاد گرفته باشید یا توی خونه یا بین دوستان یا موقع تمرین ویولون یا زمانی که داشتید کاردستی درست میکردید یا موقعی که یه کلیپ یا فیلم دیدید و...

چقدر اون حال خوش لذت داشت؟

آیا حاضرید برای داشتن اون حال خوش باز هم «یاد بگیرید»؟

اینکه ما از مدرسه و به طور کلی از آموزش فراریم یا دل خوش نداریم بخاطر این نیست که یادگیری به ما حال خوب نمیده

ما به یادگیری تن نمیدیم چون روش آموزش طوری نیست که برای ما چیزی که یادمیگریم «ملموس» باشه

وگرنه همه ما عالم و دانشمند میشدیم

اونایی که توی یه رشته هنری هستن چیزی که یادمیگیرن خیلی بیشتر براشون ملموسه تا سایر رشته‌ها

این ملموس بودن نتیجه تلاش، که اینجا تلاش ما یادگیری هستش، باعث میشه که یادگیری لذت بخش بشه

وقتی ویولون تمرین میکنی با هر تلاشی چیزی جدید یادمیگیری و این چیز جدید کاملا برات ملموسه مثل یک آهنگ جدید یا یک تکنیک جدید و...

آموزش هر چیزی بهتره به شکلی اجرا بشه که در هر گام شخص نتیجه تلاشش برای یادگیری رو درک کنه

مهارت زندگی

برای هر امری بیشتر تمرین کنی دفعه بعد بهتر انجامش میدی

وقتی توی یه کاری، یه برنامه‌ای، یه مسیری یا هدفی چیزی شکست میخوری اما دوباره آغاز میکنی

این شروع دوباره اگه تبدیل بشه به شروع‌های دوباره

مثل یک تمرین نتیجه میده

و دست آخر در «دوباره شروع کردن» ماهر میشی

این چیزیه که شاید از هر مهارت دیگه‌ای اهمیتش بیشتر باشه

چرا که 

-زندگی یک مسیر خطی نیست،

-اگرچه قرار نیست که در هر روز یک شکست رقم بخوره بهرحال احتمالش هست،

-و دست آخر اینکه، این یه قانونه که تعداد شکست‌ها به مراتب بیشتر از تعداد موفقیت‌هاست .

من و ساق‌های بلورین

تو محله یه سبزی فروشی داریم آدم دوست داشتنی و خوبیه

ازش خوشم میاد

جنساش خوبه 

قیمتاش منصفانس

تو فصل گرما وقتی میرم تو محله خرید کنم همیشه شلوارک میپوشم

از اینا

حتی پست هم میرم با شلوارک میرم

تو این سبزی فروشی هم بارها با شلوارک رفتم

امروز یهو خوشش نیومد

گفت این شلوار که میپوشی کوتاهه یه بلندترشو بپوش اینجا زن و دختر میاد! (رشته تسبیح اگر بگستت معذورم بدار، دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود)

من جواب ندادم 

بعد داداشش شروع کرد به توضیح دادن، در جهت کاهش جسارت داداشش

منم گفتم نیازی نیست

دست آخر موقع پرداخت، کارت یکی از مشتریا تو دستش بود به من گفت تو کارتتو بده و کارت منو زودی گرفت ردم کرد که مثلا زن و دختر ساق‌های خفن و هوس‌برانگیز منو نبینن

حالا جالب اینه که وقتی میرم سوپر محله اون بهم میگه آخه اگه یکی بود پروپاش قشنگ بود یه چیزی، تو باید یه کاری کنی کسی اینارو نبینه =)) راس میگه من پاهام پرانتزیه تازه کج کج هم راه میرم حالا نه مثل خرچنگ‌عا! سنم هم که راس خر ملانصرالدینه ^_^

بگذریم، از این دو بزرگوار ناراحت نشدم

ولی از اینکه این بندگان خدا اینطوری توسط سیستم پرورش داده شدن که نسبت به شلوارک من «معترض» باشن ولی نسبت به ناکارآمدی سیستم «شکرگزار» باشن دلم گرفت

خیلی ناراحت کنندس که فریب خوردن و کج‌راهه رفتن ملت رو ببینی و هیچ کاری از دستت برنیاد

همیشه ما پیرهن رو ول کردم دکمه رو چسبیدیم


صبح روز حادثه هلیکوپتر، ساعت 8-9 بود که گزارشات شرکتهای پتروشیمی و پالایشی منتشر شد

خب افتضاح بود! همه دچار ضرر و زیان شده بودن که دلیلش هم همون نامه 17 اردیبهشت معاون اول رئیس‌جمهور به نورچشمیاش بود (مفصله، وارد نمیشم)

بعد از دیدن صورت‌مالی‌ها، با خودم گفتم یعنی میشه که یه نفر اینقدر ظلم کنه و سزاش رو نبینه!

ولی، اینگونه نخواهد ماند

اگه یه آقا با یه خانم طوری حرف بزنه که بشه تشخیص داد منظوری داشته جهت ایجاد یک رابطه و اون خانم معترض بشه

آنگاه

قضاوت عمومی میگه این آقا غلط کرده است!

خب این روش طبیعی و ذاتی و غریزی عنصر مذکر در جذب جنس مخالف است.


در حالت برعکس:

اگه یه خانم لباس، رفتار و حتی گفتار تحریک‌کننده داشته باشه به شکلی که یه آقا معترض بشه

آنگاه

قضاوت عمومی بازم میگه آقا غلط کرده است! (مثلا بهش میگن تو نگاه نکن، به تو چه و...)

در حالی که این روش طبیعی و ذاتی و غریزی عنصر مونث در جذب جنس مخالف است! مثل همون آقاهه ولی با این تفاوت که تو دهن خانمه نمیزنن =))


چون سطح درک جامعه از رفتارهای مکارانه بسیااار ضعیفه و عنصر مونث استاد رفتارهای مزورانه هستش این طیف از موجودات هم در پیش راندن امیالشون موفق‌ترن و هم از همون  کسانی که اونها رو در معرض تحریک قرار میدن هم ساپورت میگیرن!!!

زن مرد رو اصطلاحا tease میکنه (در اصل به معنی اذیت کردن) ولی مرد به جای اینکه معترض بشه، حمایت میکنه =))) چرا؟ واقعا چرا؟؟؟

موجودی که مظهر عقل و استقامته خیلی راحت در مقابل زن زانو میزنه. در تمام تاریخ بشریت بوده و نمونه‌های فراوان داره.

حتی فرعون که ادعای خدایی میکرد هم در تاریخ گفته شده که چند بار راضی شد که موسی و قومش رو آزاد کنه ولی زنش (نفرتیتی) غرورش رو تحریک کرد و منصرف شد.


البته شخصا با قانون پوشش اجباری مملکتمون مخالفم. این رو صرفا بعنوان یک معضل اجتماعی گفتم.

بهرحال،

مکر زن ابلیس دید و بر زمین بینی کشید.

به جایی تعلق داری که باهاش همرنگی

بهشت جاییه که در اونجا:

«تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می‌آید»


نمیشه انتظار راه یافتن به چنین جایی رو داشت در حالی که برای عطش دیگران نمیباریم.