من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

هیچ کس از حال خوش فرار نمیکنه

یادتون هست حال خوشی رو که داشتید بخاطر چیزی که یاد گرفته بودید؟

اون چیز رو ممکنه تو مدرسه یاد گرفته باشید یا توی خونه یا بین دوستان یا موقع تمرین ویولون یا زمانی که داشتید کاردستی درست میکردید یا موقعی که یه کلیپ یا فیلم دیدید و...

چقدر اون حال خوش لذت داشت؟

آیا حاضرید برای داشتن اون حال خوش باز هم «یاد بگیرید»؟

اینکه ما از مدرسه و به طور کلی از آموزش فراریم یا دل خوش نداریم بخاطر این نیست که یادگیری به ما حال خوب نمیده

ما به یادگیری تن نمیدیم چون روش آموزش طوری نیست که برای ما چیزی که یادمیگریم «ملموس» باشه

وگرنه همه ما عالم و دانشمند میشدیم

اونایی که توی یه رشته هنری هستن چیزی که یادمیگیرن خیلی بیشتر براشون ملموسه تا سایر رشته‌ها

این ملموس بودن نتیجه تلاش، که اینجا تلاش ما یادگیری هستش، باعث میشه که یادگیری لذت بخش بشه

وقتی ویولون تمرین میکنی با هر تلاشی چیزی جدید یادمیگیری و این چیز جدید کاملا برات ملموسه مثل یک آهنگ جدید یا یک تکنیک جدید و...

آموزش هر چیزی بهتره به شکلی اجرا بشه که در هر گام شخص نتیجه تلاشش برای یادگیری رو درک کنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد