خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد:
یک فضای باز، شن های ترنم، جای پای دوست.
امشب با دیوان حافظ رفته بودم پیش دوستم،هم اتاقیش گف عهع تو حافظ اوردی؟منم سهرابمو اوردمبعد من هعی یادتو افتادم:))هعی بهش پز دادم ک ی دوستی دارم سهراب تحلیل میکنه خفن:)
بح بحتا باشه از این پز دادن ها باشه
نگفتم دلم برات تنگ شده نه؟خیلی تنگ شده ،خیلی
نوچز نگفته بودی *_*من دلم برای دوست گلم تنگیده بود ~_~
چه خواب خوبی:))))
خواب های سهرابه دیگه +_+
امشب با دیوان حافظ رفته بودم پیش دوستم،
هم اتاقیش گف عهع تو حافظ اوردی؟
منم سهرابمو اوردم
بعد من هعی یادتو افتادم:))
هعی بهش پز دادم ک ی دوستی دارم سهراب تحلیل میکنه خفن:)
بح بح
تا باشه از این پز دادن ها باشه
نگفتم دلم برات تنگ شده نه؟
خیلی تنگ شده ،خیلی
نوچز نگفته بودی *_*
من دلم برای دوست گلم تنگیده بود ~_~
چه خواب خوبی:))))
خواب های سهرابه دیگه +_+