ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ظهر تابستان راه را می رفتیم
پایم را خستگی کفش له می کرد
و در سویی هلال طاقت گرد می شد
حسی رنگ می گرفت
سایه ای پر می شد
عکسی در آینه می آمد
کسی بر خلاف جریان آب
به سمت نیاز می رفت
" و خوب یادم هست
یکروز در هوای ابری بهار
سرما طاقتش می فرسود
و من را ابتلای گرمی دستم
سنگش کرد "
و در آینه حالا
هلال ماه دو برابر شده بود
و نیز یادم هست
که زاویه های بسته هندسه را در موسیقی مبهم حیرت خواب می کردم
و عشق را در آبی آب می شستم .
و کم کم آن وقت
لحظه های من دقیق می شد
و در یک حادثه می ریخت
و ناگاه یک دست
موسیقی سرد خواب مرا بر هم زد
و در آینه هلال ها رفتند
و چیزی نبود
کسی نیز نبود
در جذبه دیدار می رفتیم
دستی از دور می آمد
و به سمتی اشاره می کرد
نزدیک تر که شدیم
حضور دو هلال را در آینه نمایان کرد
و رفت
من نیز رفتم
رفتم از قله برگشت بالا
رفتم تا آن سر رجعت
و کفشهایم را پیدا کردم
راهی در مشت و راهی در پیش
و هنوز خواهم آمد
ای لحظه های غربت مجنون
چه چیز نهال حجم تو را در ذهن می نشاند