هاهاهاهاها خع.لی وخ بود نوراجیده بودم. یوهاهاهاها
پروفایلمو عاپ کردم یوهاهاهاها
خابم میاد یوهاهاهاها
دلم برای شعله تنگیده، نامرد: خب آره دیگه ^_^ یهو آذرخشید و گم و گور شد!
یه سوال:
در کدام دو حالت زیر، بیشتر احساس تنهایی میکنی:
کسی نیست که دوستت داشته باشد
کسی نیست که دوستش داشته باشی
یه اسکناس هزار ریالی دارم، یه دونه س! شاخ نشی، دهنت عاب بیفته! یه دونه س! دیدم پشتش به انگلیسی نوشته Islamic Republic Of ... عما به فینگلیش نوشته Bank Markazi فک کنم اونموقع ها نمیدونستن که بانک مرکزی رو میشه ترجمه کرد! یوهاهاهاهاها
اینم یه بیت شعر قشنگ تقدیم به اونایی که دست کم یه بار یه چیزی تو دل بیفرارشون رفته، خلد گر به پا خاری آسان برآید - چه سازم به خاری که در دل نشیند. با آرزوی سوراخیدن دل کوفتی اونایی که بیقراری نکشیدن. یوهاهاهاهاها
مردی به نام هیرو رو اگه گیر آوردی ببین.
می دونم یه روز میای، عمریه بی قرارتم - انتظار تو و بی تابی رو خیلی دوس دارم
عصن کاری ندارم که این واقعیت داره یا فقط یه خیاله. واسه من این شگفت انگیزه که چه روح لطیفی داشته که تونسته چنین چیزی رو درک کنه، حالا واقعیت بوده و درک کرده یا اینکه در سیر خیال این رو درک کرده و برای خودش ملموس شده. این لطافت روحش که ایمان به چنین درکی رو بهش داده تا این مصرع رو تو شعرش بیاره منو دوست دار خودش میکنه
شاعری را دیدم هنگام خطاب به گل سوسن می گفت شما
آباده، اونجاییکه که داریم میریم؟ واقعنی مسیرمون از کجا سر بیرون میاره؟ میدونیم؟ عصن ابتدای مسیرمونو هم نمیدونیم به گمونم! نه؟
دیالوگ فوق العاده بین خانم گارث (مالک زمین) و آقای گلاور (نماینده دولت ) در فیلم رودخانه وحشی 1960
در مورد این هستش که دولتی ها قصد دارن چند تا سد در مسیر رودخانه تنسی احداث کنن و همه کسایی که در مسیر این رودخانه هستن زمین هاشونو به دولت واگذار کردن به جز خانم گارث. آقای گلاور چندمین نماینده ای هست که قصد داره رضایت خانم گارث رو جلب کنه
این فیلم جزو میراث فرهنگی آمریکاست. دوبله قدیمی هم داره اما خع.لی حذفیات داره و البته اصلا هم نیاز به حذفیات نداشته
این دیالوگ، اولین گفتگوی خانم گارث و آقای گلاور هستش که فوق العاده س. اونجاهایی که دیالوگ خانم گارث هست رو بولد کردم. یکم تامل کنین روی حرف هاش، چقدر آزادی خواهانه و طبیعت گرایانه س. از طرفی هم منو به یاد "گالوم سازان گمراه" میندازه
Today, 98% of people in this valley have no electricity
The dam will bring them the electricity
?I expect that's what You call "progress", isn't it
?And You don't
No, Sir, I don't
Taking away people souls, putting electricity in place of them
Ain't progress, not the way I see it
We're not taking away people's souls. Just the opposite
We're giving them a chance to have a soul
And it isn't just dam. It's dam after dam after dam
We aim to tame this whole river
You do? Well, I like things running wild
Like nature meant
There's already enough dams locking things up, taming them, Making them go against their natural wants and needs
I'm against dams of any kind
عصن اسمشم تامل برانگیز بوده و توجه نکرده بودم! شب پره!
وقتی که روز هست انگار خیالش راحته، شب که میشه دنبال نور می گرده.
شب که میشه، انگار قیامت شب پره هاس
قبل از ادیسون و قبل تر از زمانی که به هر روشی تو شب روشنی ایجاد بشه، شب پره ها کجا میرفتن؟ راهشونو گم میکردن؟
واقعنی ما آدما گالوم سازان گمراهیم؟ ؟؟
بگذریم؛
شب پره، برخاستن رو به ذهنم متبادر می کنه. برخاستن تو وضعیتی که همه نشستن. نوید پیروزی بهم میده که حتی اگه تاریکی عالم رو بگیره کسایی هستن که برای برپایی حق، برمیخیزن.
تا بیداد نشه، دادگر بیدار نمیشه. من جزو اونایی نیستم که میگن باید ظلم دنیا رو فرابگیره تا ظهور بشه ها!! اینی که گفتم تا بیداد نشه دادگر بیدار نمیشه، پایه و اساسش به میزان درک مردم داره از بیداد. چه آستانه ای از بیداد رو توده مردم درک میکنن؟ این بنیان "تا بیداد نشه" هستش.
شب پره تو روز نمی پره، اما تو شب، فریب نور هیچ چراغی رو نمیخوره میدونه که وضعیت بیداد هستش. این نور چراغ هم اونو از آستانه بیداد و داد عبور نمیده. تا ما آدما چقدر داد دیده باشیم :) که بیدادش رو درک کنیم و به جوش بیایم و وضعیت "تا بیداد نشه" رو برای بیدار شدن دادگر پدید بیاریم.
خدا گفت تا تلاش نکنی هیچی بهت نمیدم. هر چی به دست بیاری ثمره تلاشته. بدونیم که: ظهور هم به تلاش آدم ها بستگی داره، به تلاش در راه درک بیداد و نه در راه ایجاد بیداد. این همونه که علی عماری برای روشنگری وضعیت بیداد داشت.
متعسفانه تو این جمهوری پیف پافی، شب پره جای پریدن نداره.
انتخابات بعدی خیلی کمدی باید باشه، احتمالا از بین همه روسای جمهور قبلی تا اون زمان، فقط روحانی رد صلاحیت نمیشه! :))
اینو میگن دور ریزی، هر 8 سال یه بار کل زار و زندگی 8 ساله رو میریزن دور
انگار که به کل همه فاسد شده باشن ;)
ینی خودشونم از خودشون حالشون بهم میخوره
اونوخ انتظار دارن ما ملت حالمون بهم نخوره و دلخور نباشیم! خع.لی رو دارن
بعد از سالها، باز داشتم هامون رو می دیدم، خب تو این فیلم یکی از موضوعاتی که در کنار خط روایت فیلم پیگیری میشه مربوط به عشق و ایمان در مورد ابراهیم نبی هست. در همین اوضاع به فکرم اومد که عصن ابراهیم مورد چه آزمونی قرار گرفت؟!
هوممم؟
خب به منم اگه خدا بگه برو سر پسرتو ببر انجام میدم! اونوخ ابراهیم که پیامبر بوده نکنه اینکارو؟ وا حرفا میزنیا!
درگیرش شدم، ببین من میگم:
ابراهیم یه خوابی می بینه، یه شب دیگه هم می بینه و سومین شب هم می بینه، و میگه این خواب از جانب خداس و من باید اسماعیل رو قربانی کنم.
نکته ای که ذهن منو درگیر کرد اینجا بود که چرا خدا از طریق فرشته وحی پیامشو به ابراهیم نرسوند؟ ؟؟
هان؟
بیاید یکم بزنیم جاده خاکی ببینیم تو ماجرای ابراهیم و آزمونش چه خبر بوده :)
سوال من اینه که ابراهیم پس از دیدن خواب و در راه سر بریدن اسماعیل، به چه چیزی نباید شک می کرد؟ و این به نکته ای که گفتم بر می گرده، به روشی که خدا به ابراهیم پیام قربانی کردن اسماعیل رو داده.
آخه اگه الان جبرئیل بیاد به تو بگه برو سر فلانی رو قیچی کن، خدا گفته، نمی کنی؟ اما اگه خواب ببینی چی؟
اینجا به زعم من، میزان شهود ابراهیم به وحدانیت خدا مورد آزمون قرار میگیره. خدا از راه خواب این میزان شهود رو آزمایش می کنه که ابراهیم چقدر قادر به درک خداست. وگرنه به نظر من که اگه آزمون دل کندن از فرزند آزمون اصلی بود اونوقت راه پیام رسانی به ابراهیم، خواب دیدن نبود. از طرفی هم میگن آزمون ایمان بوده دیگه! ایمان به چی؟ ایمان به خدا؟ ایمان به پیامبری خودش؟ ایمان به اسلام :)) ایمان به چی؟؟ ایمان به خدایی که در خواب درکش کرده، جواب منه.
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید، کز کجا سر غمش در دهن عام گرفت
آنکه آیینه صبح و قدح لاله شکست، خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت
همین جوابشه:
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو، کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
آیا؟