ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
باد می آمد
و من پی کودکی روان بودم
همهمه سارها به شکلی بدیهی جاری بود
ابرهای زیر پا
و افق های همیشه دور
خواب بالون های بیدار به سان نغمه ای از یک لالایی محض طنین می انداخت.
باد می آمد
من پی کودکی دوان شدم
تاول تمنا پر از آب تنهایی زندگی می شد
کودکی مرا به شن های تابستان کشانید
وه چه برومند! و چه راد! و چه فروتن!
و در انتشار رنگ آمیزی پاییز
دست مرا تا خواهش لمس امتداد داد.
هنوز باد می آمد
گره سینه از سنجاق مشق هایم گشودم
و مدادم را به فرفره ای از برگ های ریزان رنگین کردم
بوی انس از لا به لای انحناهای فرفره به من سرایت کرد.
سلام عاغاهه:)
خوبی؟خوش میگذره؟
چه عکس رنگییی~.~
سلام دختره =)
همچی گفتی عاغاهه عاغا گرگه به ذهنم اومد پففف
تازه شلوارمم قرمز بوده D:
:))
=)