ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
با سیلی سیب بیدار شدم و خودم را بر روی زمین در پی آدم یافتم.
گرسنگی، این گهگاه گیری دائمی، انگشت به اقتصاد کلان داشت.
آسودگی، این خواب آلودگی بی موقع، با صدای چکش صنعت بیدار شد.
فراموشکاری همچون مار اهمال دور گردن خاطره پیچید،
یادگار خوردن سیب در دایره افتادن سیب گم شد
بر سر هر قله فراغت سرابی از خود ساخت
گل درون من به بوی کاه گل رنگ باخت
.
زمان گیج انعکاس سیب است هنوز