ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
به سرمای بردسیر سیرجان فکر میکردم که اونجا دوره اردوی سربازیمو رفتم. اوایل بهمن بود. خاک زمین یخ زده بود. تو اون چند روز کسی پوتین از پاش در نیورد!
ولی کمه. اون سرما کمه.
تعریف سرمای سیبری رو شنیدم. میگن حدود منفی 50 درجه است. کم نیست ولی کفایت نمیکنه.
چون در این دماها بشر داره زندگی میکنه. ولی من نه.
من به دمایی دست پیدا کردم که گویی از چرخه حیات خارج شده باشم.
من باید به صفر مطلق رسیده باشم؛
اینجا که ایستادهام و حاضر به برداشتن گامی دیگر در هیچ بعدی نیستم
شاید همینجا صفر مطلق من باشد.
در صفر مطلق، مقاومت الکتریکی برای بسیاری از مواد صفر میشه.
من هم تقریبا هیچ مقاومتی نشون نمیدم.
حتی در برابر از دست رفتن فرصت.
حتی در برابر امیالم! آرمانهام و ...
It is a land of unyielding cold
Fires cannot burn there, and no magic in all the nine realms can create a blaze
آره درون منم هیچ چیزی نمیتونه کمترین جرقهای برای حتی یک جنبش ایجاد کنه.
جالبه که یک ساعتهایی اینترنت برای همه جا قطعه و فقط بلاگ اسکای رو باز میکنه:)))
پناهگاه قابلیه